جنگ بزرگ (تقسیم سهام بین همبنیانگذاران استارتاپ)
همانطور که میدانید یک استارتاپ در طول عمر خود معمولاً از مسیری شامل مراحل زیر عبور میکند:
- تیم سازی (تشبیه شده به گلدان)
- تولید حداقل محصول قابل ارائه (MVP)
- اعلام موجودیت قانونی (ثبت شرکت)
- سرمایه پذیری (ورود سرمایهگذار خطرپذیر یا فرشته! به استارتاپ و شروع «جنگ بزرگ»)
نترسید، نا امید نشوید، به ناچار هر استارتاپی برای گذر از مرحله بلوغ و بزرگ شدن، نیاز به پیروزی در جنگ بزرگ دارد. این جنگ با ورود یک سرمایهگذار به تیم استارتاپی شروع میشود. اینکه بنیانگذار (فاندر) و هم بنیانگذاران (کوفاندرها) هر کدام چه سهمی از سود آتی استارتاپ را ببرند همیشه جای سوال بوده و خواهد بود و متاسفانه طبق آمارها، 60% از استارتاپها در این مرحله به دلیل بروز اختلافات، از هم میپاشند! اما قبل از اینکه وارد این جنگ شویدباید آماده شوید.
به عبارت دیگر، قبل از اینکه یک شتابدهنده یا سرمایهگذار ریسک پذیر یا سرمایهگذار فرشته بخواهد روی تیم استارتاپ سرمایهگذاری کند، باید هم بنیانگذاران تکلیفشان را با خودشان بدانند و از قبل به فکر این روز یا همان جنگ بزرگ باشند.
روش امتیازی
میبایست از همان اول در انتخاب هم تیمیها و همبنیانگذاران دقت شود. معیارهای زیادی برای یک هم تیمی یا هم بنیانگذار در حوزه منابع انسانی استارتاپ ها آورده شده که شما باید با توجه به ویژگیهای شخصیتی و فنی و مهارتی و حرفه ایِ آنها یک جدول مشابه جدول زیر برای اعضای تیم بسازید:
سپس با توجه به جمع امتیازات (بهتر است ضرایب ویژگیها نیز در جمع امتیازات لحاظ گردد) مشخص میشود که هر عضو تیم چند درصد از سهام استارتاپ یا شرکت را دارد. در این روش هر عضو تیم میتواند این جدول را برای سایر اعضای تیم پر کند و سپس اطلاعات از همه اعضا دریافت شود و میانگین امتیازات در جدول نهایی وارد گردد.
ضمناً سرویسهای آنلاینی هم وجود دارند که میتوانند به شما ایدههای خوبی برای شاخصهای امتیازدهی بدهند.
روش VEST (روش پیشنهادی نوتاش)
روش وست، فرآیند تصمیم گیری قطعی در مورد سهام هر کوفاندر را به تعویق میاندازد. در این روش ابتدا یه هر کوفاندر یک درصد یکسان سهام داده میشود. بطور مثال در مورد جدول بالا از همان ابتدا به هر کوفاندر 25% سهام تعلق میگیرد. البته این سهام به مرور زمان و در طی همکاری دراز مدت و به شرط تعهد کاری، به اعضای تیم اختصاص داده میشود، به این ترتیب که در
- سال اول: هر نفر 10% سهام
- سال دوم: هر نفر 15% سهام
- سال سوم: هر نفر 20% سهام
- سال چهارم: هر نفر 25% سهام
را برداشت میکند. اما چرا؟
خب فرض کنید در پایان سال اول برای یکی از اعضای تیم مسئله حاد یا وضعیت جدیدی پیش بیاید که دیگر قادر به همکاری با سایرین نباشد. بدیهی است فردی که در ابتدای کار یک استارتاپ، آن تیم را (خواسته یا ناخواسته) تنها میگذارد و هزینههای غیبت خود را به دوش سایرین میاندازد و تا رسیدن به نتیجه و میوۀ اصلی و کاملِ استارتاپ صبر نمیکند، نمیتواند از تمام آن میوه سهمی (25%) داشته باشد. ولی به اندازۀ همان مقداری هم که در پیشبرد کارها سهیم بوده میبایستی پاداش خود را نیز دریافت کند (10%).
در واقع تنها زمانی کوفاندرها مجاز به برداشت کامل سهم خود هستند که یک دورۀ کامل (در این مثال: 4 سال) متعهدانه در خدمت تیم باشند.
این مدل از تقسیم سهام افراد را به همکاری درازمدت با یکدیگر تشویق میکند تا نهایتا به سهم اصلی خود از سود استارتاپ (25%) دست پیدا کنند. لازم به ذکر نیست که الباقی سود (سود تقسیم نشده در سالهای اول تا سوم) در صندوق شرکت یا استارتاپ محفوظ و در سال چهارم قابل تقسیم است.
نکات مهم
در ادامه چند نکته مهم و برخاسته از تجارب استارتاپهای مختلف را با هم مرور میکنیم:
- شتابزده عمل نکنید
- ذهنتان فقط در گیر ایدۀ اولیه و یا مالکان آن نشود، زیرا اجرای ایده به مراتب مهمتر است
- بهتر است حداقل سهام یک کوفاندر 10% باشد
- بیشترین تعداد کوفاندرها معمولاً 4 نفر است. کمتر بهتر!
- تفاوت چشمگیر بین سهم کوفاندرها به شدت چالش برانگیز است
- همسان بودن سهامها نیز در رای گیریها و تصمیمگیریها و تصمیم سازیها مشکل ساز میباشد
- در مورد سهام کوفاندری که پس از گذشت چند هفته یا ماه و حتی در برخی موارد، سال، به جمع کوفاندرهای قبلی پیوسته زیاد سخت نگیرید و به ایشان هم سهامی مشابه اعطا کنید. به طور مثال در مورد تیم مورد بحث بالا، اگر بعد از شش ماه از شروع کار استارتاپ یک کوفاندر جدید به تیم اضافه شد و تیم کوفاندری از 4 نفر به 5 نفر افزایش پیدا کرد، سهم جدید هر کوفاندر 20% میشود.
- در تصمیماتِ تقسیم سهام از احساسات شخصی یا گروهی پیروی نکنید
- مجموع سهام کوفاندرها حداقل 51% کل سهام استارتاپ یا شرکت باشد. مخصوصاً بعد از ورود سرمایهگذاران کلان و یا خریداران سهام خرد