ریچارد برانسون سلطان برونسپاری
دید او همیشه نسبت به تغییر باز بوده است. در حقیقت میتوان گفت که او واسطهٔ تغییر است و زمانی که خودش دلیل تغییر نباشد، پذیرای آن است. تغییر سودمند است. اگر همه چیز یکسان باقی بماند هیچ فضایی برای سود و منفعت نخواهد بود. شما باید در جهان تبادل زندگی کنید که همیشه در حال تغییر است. وقتی استاد تغییر باشید و آن را بپذیرید، لحظاتی هست که احساس شکست میکنید اما آن شکست هرگز شما را متوقف نمیکند و باعث نمیشود که مسیر خود را عوض کرده و به منطقهٔ امنتری فکر کنید.
همچنین او همیشه خود را دچار چالش میکند. یکی از مشخصههای هر انسان موفقی این است که آنها با هیچکس به جز خودشان رقابت نمیکنند. وقتی به انسانها نگاه میکنید، موفقیتهای بزرگی که مییابید را به ذهن بسپارید، اما با آنها وارد رقابت نشوید بلکه تغییرات
فوق العادهای در خود ایجاد کنید. تنها خود را نسبت به روز قبل بهتر کنید و بزودی بزرگ خواهید شد. این کار برای ریچارد یک عمر طول نکشید. او تنها سی ساله بود که بسیاری از مراحل بازی را جلو برده بود. در همهٔ موفقیتهایی که او طی دههها از عمرش داشته است و همهٔ موانعی که در این مسیر سر راهش بوده است، تنها گفتهای که هر بار به ذهن من میرسد این است؛
یک استاد، بیشتر از تازه کاری که فقط تلاش کرده است، شکست میخورد.
وقتی با چالشهای زندگی روبرو میشوم، چیزی که از ریچارد به ذهنم میرسد این است که او این حقیقت را در من روشن ساخته که انسان برای اینکه تفاوتی ایجاد کند نیازی نیست کامل باشد. هر بارکه از در خانه بیرون میزنیم تا کاری بکنیم، چیزی اختراع کنیم، چیزی بفروشیم، یعنی در حال تغییر چیزی هستیم.
بزرگی تغییری که ایجاد میکنیم بستگی به این دارد که اقدام ما چند نفر را تحت تاثیر قرار میدهد. نیازی نیست کامل باشیم. هر باری که برای انجام کاری تلاش میکنیم باید این نکته را به خاطر داشته باشیم. باید بدانیم که همیشه شکست به معنی بدتر شدن کارها نیست. قطعاً وضعیت بهتری ایجاد میکند.
درک این نکته برای آنها که قبل از هر کاری در جستجوی کمال هستند بسیار سخت است، آنها در صورت عدم کمال، کارها را رها میکنند. در خرد لایتناهی هیچ شکستی نیست که آنچه را بخواهیم بدست میآوریم و میتوانیم. فقط نیاز دارد به صرف زمان،صبوری و استقامت.
ریچارد آدم عیاشی که روی عکسها و شایعه نامهها میبینید نیست. او آدم بی سروپایی که تنها شانس با او همراهی کرده نیست. هیچ یک از اتفاقات زندگی او شانسی نبوده است. او همیشه تعیینکنندهٔ سرنوشت خود بوده است. زیبایی همهٔ اینها این است که او همیشه با متانت و شوخ طبعی انجام هر کاری را مدیریت کرده است و همیشه در هر کاری بسیار ملایمت و مهربانی از خود نشان داده است. کمترین تکبر و غرور و کمترین بی حرمتی و تحقیر در وجود او دیده نمیشود. همیشه مردی بوده و هست که میداند بخشی از جهان اطراف خویش است، در ثروت و رویاهای او هیچ خیال باطل و گژانگاری وجود ندارد.